...::: سفیر تنهایی :::...
آنکس که حقیقتی را نداند نادان است اما کسی که بداندودانائی خود
پنهان کند جنایتکار است .« برتولت برشت »
اولین حکومتی که شما بدان افتخار میکنید !هخامنشیا ن هستند رومن گیرشمن در یک جمله این خاندان را معرفی میکند :« آن چه پادشاه مقتدرهخامنشی از ملل تابعه خواستار بود .1/ زیستن برای او.2/ کار کردن برای او. 3/ انجام دادن فرمان های او . 4/ و مردن برای او بود . از شاهان برجسته ! این سلسله :کوروش بود . چون بخون ریزی عشق می ورزید بعداز کشته شدن، سرش را در طشتی پر از خون انداختند تا آنقدر خون بخورد تا سیر شود . ویل دورانت می نویسد کوروش به کشتار های بی رحمانه ای دست می زد . فرزندش کمبوجیه اثبات عاقل بودنش را برای « پارس ها » فرزندش را هدف تیری قرار داد و گفت اگر به قلب او خورد معلوم می شود که پارس ها اشتباه می کنند .آنگاه کودک بی گناه را نشانه گرفت ، کودک به زمین افتاد به فرمان او جسد شکافته شد و چون تیربه قلب کودک خورده بود ! با لبخندی برلبانش گفت : پس من دیوانه نیستم.آنچه هخامنشیان گرد آورده بودند اسکندربه تاراج برد وصرف آبادانی یونان کرد. ساسانیان : انوشیروان عادل و دادگر!! نظام الملک می نوسید : به دروغ خود را مزدکی خواند ، مزدکیان را بباغ سلطنتی دعوت کرد و سپس فرمان قتل و عام داد به گفته پرسی سایکس : به فرمان انوشیروان در یک شب مزدک و حدود یک صد هزار نفر از پیروانش را به گونه یی بی رحمانه کشتند . حتی کودکان مزدکیان را درگهواره خفه کردند . وپس ازآن بود که خسرو نفسی راحت کشید وبه فکر افسانه زنجیر عدل وآواز جرص افتاد. سر.جان. ملکم : سیاست انوشیروان را چنین تفسیرمی کند « حکومت بر مبانی اجساد مردم بود نه بر قلوب آن ها » آنچه ساسانیان انباشتند به دست اعراب سپردند ! پهلوی ها : اولی درزندان هایش به امر او زندانیان را با آمپول هوا می کشتند.و دومی در روز روشن زندانیان را از زندان اوین به تپه های اوین برده تیر باران می کردند . از تاریخ جنایات شان چندان نگذشته است . یکی از بزرگ ترین خصیصه ی سلطنت هر دو مخالفت با ملیت ها بخصوص آذربایجان بود. بقول جلال آل احمد آذربایجان را مستعمره ی تهران کردند .کتاب های تورکی را آتش زدند .تدریس بزبان مادری ممنوع شد ، آزدیخواهان را به چوخه ی اعدام سپردند این دو با وجود اینکه به نژاد خود افتتخارمیکردند و نژاد های دیگران پست می شمردند . اولی در آغوش سیاه پوستان مرد و دومی در آغوش اعراب جان سپرد. سلسله پهلوی نیز هر چه را گرد آورده بود به بانک های سوئیس و آمریکا انتقال داد و سر انجام هم معلوم نشد که چه شد .!! عصر ما : و این داستان هنوز که هنوزه ، ادامه دارد . آنچه گفتم جملگی احوال تواست خود نگفتم صد یکی ز آنها درست ! بو سوزلری من بیر گوزل دوستومون وبلاکین نان گوتو موشم اگر ایسدیر سیز اونون وبلاکی نا باش ورین چوخ گوزل وبلاکی وار http://artasavalan.persianblog.com/
بخش بناهای فرهنگی تاریخی در سایت سازمان میراث فرهنگی / تاریخ مادها در سایت امیر حسین خنجی : قسمت اول ، دوم و سوم /
شکل گیری و مبانی فرهنگی دولت ماد / سایت فرهنگسرا / امپراتوری ماد در سایت آزاد ویکی /
مطالبی پیرامون تاریخ ماد در وب لاگ میهن / تشکیل دولت ماد (مدرسه مطالعات شرقی دانشگاه لندن ) /
امپراتوری ماد در دایرة المعارف ویکی پدیا (متن انگلیسی ) _ متن فارسی / باستانشناسی دوره مادها : David Stronach /
معرفی قوم مادها / اکباتان / آستیاگ / هارپاگوس / مادها و پان ترکیسم / هارپاگوس : مقاله از محمد داندامایف /
مادها و هخامنشی ها ( سیروس غفاریان ) / مادها و پارسها ( داریوش کیانی ) / مادها ( دیاکونوف ) /
امپراتوری ماد (برگرفته ار دایرة المعارف بریتانیکا ) / امپراتوری آشور ( دایرة المعارف بریتانیکا ) /
زبان در دوره مادها ( H. W. Bailey ) / آستیاگ ( A. D. H Bivar ) / ظهور و سقوط مادها ( Mario Liverani ) /
اکباتان : مقاله از Stuart C. Brown / عیلام : مقاله ای از John F. Hansman /
هنر در ایران باستان : تالیف Edith Porada از دانشگاه کلمبیا در امریکا ، سلسله مقالات با عناوین ذیل :
مقدمه - جغرافیا و تجارت - آغاز هنر - هنر تمدن شهری اولیه - هنر اکد و پس از آن در غرب ایران - هنر عیلامی - لرستان -
یافته هایی از دوره اوایل هزاره نخست پیش از میلاد در نزدیکی سیلک کاشان - یافته هایی در حسنلو - هنر در عصر ماد
جغرافیای تاریخی همدان : Xavier de Planhol / پیش از مادها : مقاله از تی سی یانگ / مادها /
پادشاه بزرگ ماد در مصر ، آشور و ایران : Professor Gunnar Heinsohn / فرورتیش : مقاله از I. MEDVEDSKAYA /
کشتاریتی : مقاله از داندامایف / ماد، نخستین دولت ایرانی: مقاله از خداداد رضا خانی /
موضوع آستیاک در هرودوت : مقاله از کریستوفر پلینگ ، استاد کالج دانشگاهی آکسفورد / شکل گیری پادشاهی ماد /
تاریخ ماد در سایت انجمن اتاق ایران (Iran Chamber Society ) / مقالاتی در خصوص ایران باستان ( کانون مطالعات ایران باستان ) /
با این که طنز بود خیلی جالب بود حال کردم
یک روزترکه میخواسته با ماشین بادوست دخترش بره بیرون به دوست دخترش میگه من میام جلوت توبگو دربست.دوست دختره یادش میره اشتباهی میگه مستقیم بعد ترکه میگه مسیرم نمیخوره
دختره با دوست بسرش میره تو زیرزمین................................................تو کجا ?!
غضنفر به زنش میگه تو کی به دنیا اومدی ؟ زنش میگه جمعه غضنفر میگه دروغ نگو جمعه که تعطیله
خر بالدار تاحالا دیدی؟ صد درصد نه. پس خیال پرواز رو از سرت بیرون کن
دلم از دوریت پاره پاره شد دوختمش حالا تنگ شده . چیکار کنم ؟
یک باب خانه در نیاوران به مساحت ??? مترمفید، سونا استخر جکوزی و پکیج، با دید بسیار عالی… به خدا خوشبختی نمیاره، برگرد سر خونه زندگیت
یه روز یه آقاهه میره تو مغازه و میگه: آقا کارتی دارین که روش نوشته باشه “تو تنها عشق من هستی” ؟ فروشنده هم میگه : بله آقاهه : لطفا 16 تا ازش بدین !!
نفهم ... بی لیاقت ... احمق ... بی شعور ... به کسی میگن که قدر گلی مثل تو رو ندونه
غضنفر پسرش رو میفرسته ژیمناستیک، بعد از یه مدتی میبینه پسرش روز به روز جای اینکه پیشرفت کنه هی داره پسرفت میکنه. یک روز میره سر جلسه تمرینشون ببینه چه خبره، میبینه از بچش به عنوان خرک استفاده میکنند!
ازعشق تو به کوچه پس کوچه ها زدم، الان عشقو ولش کن من گم شدم! حالا باید چی کار کنم؟
مردی چپول پیش دکتر میره. میگه :آقای دکتر من همه چیز رو دو تا میبینم . دکتر میگه هر سه تا تون اینجوری میبینید.
جوجوی من می شی؟ تا من پیشی بشم بخورمت؟
به یارو میگن سخت ترین کاری که تا به الان انجام دادی چیه....میگه نمک در نمکدان ریختن...می پرسن چرا؟...میگه چون سوراخ هاش خیلی کوچیک بود
زندگی چیه ؟ زندگی عشقه، عشق چیه ؟ عشق بوسیدنه، بوسیدن چیه ؟ بیا اینجا بهت بگم!!!
غضنفر کرکره مغازه رو میده بالا میگه بسم الله الرحمن الرحیم یهو میبینه دزد اومده همه چیز رو برده کرکره رو میده پائین و میگه: صدق الله العلی العظیم
دورت بگردم چیست ؟ دایره ای فرضی است که تا اطلاع ثانوی از فرد مورد نظر حمایت می کند
به عضنفر میگن از قفل فرمونت راضی هستی میگه آره فقط سر پیچ اذیت می کنه!
ببین دیگه به این خط نه زنگ بزن نه اس ام اس بده شوخی هم ندارم میخوام این خط رو بفروشم تا دلت رو بخرم
اولین چیزی که بهش دل بستم تو بودی بیتو آروم و قرار نداشتم... گریه میکردم... تو رو میخواستم... میدونستم تو نباشی نمیخوابم ((دوست دارم پستونک))....
توی شهر ببم جان مراسم افتتاح بوده. بزرگ شهر دولا میشه که کلنگ اول رو بزنه، یه دفعه همه داد میزنن: دسته گل محمدی، چه قمبلی به هم زدی
به ترکه میگن یه جمله بساز که توش آب باشه . میگه : لوله
ترکه زنگ میزنه پیتزا فروشی میگه 2 تا پیتزا میخواستم . پیتزا فروشی میگه بنامه؟ ترکه میگه : خدا
ترکه میره جوراب فروشی به یارو میگه یه جوراب میخوام . فروشنده میگه مردونه ؟ ترکه دست میده میگه : مردونه
از خدا میخوام موانع رو از سر راهت برداره... . . . . . . آخه خر نمیتونه مثله اسب از روی موانع بپره...
عجب چرخ عجیبی : زن از سوسک میترسه _ سوسک از موش میترسه _ موش از گربه میترسه _ گربه از سگ میترسه _سگ از مرد میترسه _ مرد از زن میترسه
بنده خدا شغلش قصاب بوده. وقتی میره خواستگاری، ازش میپرسن: چه کارهای؟ بنده خدا جواب میده: لوازم یدکی گوسفند میفروشم!!!!!
غضنفر میره تو جنگل داد میزه ما شیر میخوریم ببر میخوریم یه دفعه شیره میپره جلوی ترکه ترکه میگه ما بعضی مواقع گوه زیادی میخوریم
به اشتیاق اولین دانه برف، به تحمل آخرین برگ پاییز، به گرمای تن خورشید و به زیبایی آسمان شب قسم می خورم که سر کاری
یه روز دختر میره پیشه باباش میگه: بابا نقاشیم قشنگه؟ باباه میگه: آره دخترم. حالا بگو چی کشیدی؟ دختره می که یه گاو با علف. باباه میگه: پس کو علفا؟ دختره میگه: گاوه همشو خورده! باباه باز می پرسه: پس کو گاوه؟ دختره میگه: گاوه علفاش تموم شد رفت!
بنده خدا به پسرش شک میکنه، بهش میگه: ها کن ببینم، پسره ها میکنه، بنده خدا میزنه زیر گوشش و میگه: کره خر، دختربازی میکنی؟!
امروز روز جهانی بلایای طبیعی است روزت مبارک "بلا"
بنده خدا داشته قرصش رو میکرده توی باسنش! بهش میگن: قرص رو باید از بالا بخوری، اونی که مال پایینه، شیافه! بنده خدا میگه: میدونم، ولی اینو باید قبل از غذا میخوردمش، یادم رفت!
دوست دختر غضنفر بهش میگه: اگه توجه کنی میبینی که نگاهم باهات حرف میزنه.غضنفر میگه:اینقدر پلک نزن،صدات قطع و وصل میشه
میدونی فرق من با برف چیه؟ برف میادو به زمین میشینه ولی من همین جوری به دل میشینم ! مگه نه !!!
بازی روزگار را نمیفهمم!من تو را دوست دارم.......تو دیگری را ..........و دیگری مرا........و همه ی ما تنهاییم
نج حقیقت زندگی: 1-تو نمی تونی همه دندوناتو با زبونت لمس کنی 2-همه احمقا بعد از خوندن حقیقت اول اون رو امتحان می کنن 3- حقیقت اول یه دروغه 4- الان تو لبخند زدی چون یه احمقی 5- به زودی این افوو واسه یه احمق دیگه سند می کنی ...تو که هنوز نیشت بازه دیوونه ..؟؟
اگر کلید قلبی را نداری قفلش نکن اگر خداحافظی در راه است سلام نکن اگر دستی را گرفتی رهایش نکن دفتری که بسته شد دیگه بازش نکن قلبی که شکسته شد دیگه نآزش نکن
خوشبختی را دیروز به حراج گذاشتند.حیف من زاده ی امروزم.خدایا،جهنمت فرداست.پس چرا امروز می سوزم؟
پشت کنکوریه نذر میکنه، اگه دانشگاه قبول بشه... ننشو با پای برهنه بفرسته کربلا.
جیک، جیک، جیک، جیک، جیک، جیک، یه «جیک» بهش اضافه کن و بفرست برای جوجه بعدی (ستاد سرشماری مکانیزه جوجههای آخر پاییز)
عاشق اون نیست که برای عشقش تو سرما، آتش روشن کنه، عاشق اونه که کتش رو بده به عشقش، خودش سرما بخوره، 6 تا پنیسیلین بزنه تا دیگه از این مدفوعها نخوره
بنده خدا پنجاه تومانی تقلبی چاپ میکنه، سه سوته میگیرنش! میپرسه: از کجا فهمیدین اینا تقلبیه؟ بهش میگن: آخه احمق، کنار در دانشگاه که سمبوسه فروشی نیست!
غضنفر میخواسته خودکشی کنه یه تیر به مغز خودش شلیک میکنه، نیم ساعت طول می کشه تا بمیره! از همه دنیا دانشمندها جمع میشن که ببینید قضیه چی بوده، بعد از دوسال تحقیق میفهمند که گلوله تو اون نیم ساعت داشته دنبال مغز یارو میگشته!!!
شاید باورت نشه، اما تورو به اندازه ی دوتا چشمام دوست دارم... از طرف موش کور!
اگر پسری کشته شود دختری ترشیده شود. گر پسران کشته شوند کل جهان لیته شود! گر بمیرد دختری بر قبر او روید گلی گر بمیرند دختران دنیا گلستان می شود!
می دونی LOVE مخفف چیه؟ L : لایق دوست داشتن بودن O: امید به آینده ای روشن V: وفاداری در عشق E: انرژی هسته ای حق مسلم ماست
همین الان از آسمون باهام تماس گرفتن گفتن که زیباترین و قشنگترین فرشتشونو گم کردن اما نترس عزیزم من لوت ندادم
ببخشید که مزاحمتون شدم ... من نمی خواستم این خبر ناراحت کننده رو بدم اما سعی کن قوی باشی... نامرد ها بالاخره گیتار شماعی زاده رو بردن.
یه بچه میمون از مامانش می پرسه : مامان چرا من اینقدر زشتم؟ مامانش میگه: پسرم برو خدا رو شکر کن که به شکل اونی که این sms رو میخونه نشدی!
کوروش بزرگ (???-??? پیش از میلاد)، همچنین معروف به کوروش دوم نخستین شاه و بنیانگذار دودمان شاهنشاهی هخامنشی است. شاه پارسی، بهخاطر بخشندگی، بنیان گذاشتن حقوق بشر، پایهگذاری نخستین امپراتوری چند ملیتی و بزرگ جهان، آزاد کردن بردهها و بندیان، احترام به دینها و کیشهای گوناگون، گسترش تمدن و غیره شناخته شدهاست؛
ایرانیان، کوروش را پدر و یونانیان، که وی سرزمینهای ایشان را تسخیر کرده بود، او را سرور و قانونگذار مینامیدند. یهودیان این پادشاه را به منزله مسح شده توسط پروردگار بشمار میآوردند، ضمن آنکه بابلیان او را مورد تأیید مردوک میدانستند.
واژه? کوروش
نام کوروش در زبانهای گوناگون باستانی بهگونههای مختلف نگاشته شدهاست:
پارسی باستان: K?ru?
در کتیبههای عیلامی: Ku-rash
درکتیبههای بابلی: Ku-ra-ash
در زبان یونانی باستان: ?o???
در زبان عبری: کورِش Koresh
در زبان لاتین: سیروس Cyrus؛
"صورت لاتین نام کوروش به فارسی بازگشته و به عنوان نام پسران در ایران استفاده میشود"
دوره? جوانی
تو چگونه جرأت کردی با فرزند کسی که بعد از من دارای بزرگترین مقام کشوری است، چنین کنی؟
کوروش پاسخ داد:
در این باره حق بامن است، زیرا همه آنها مرا به پادشاهی برگزیده بودند و چون او از من فرمانبردارینکرد، من دستور تنبیه او را دادم، حال اگر شایسته مجازات میباشم، اختیار با توست
دوره? قدرت
تندیس ? متری کورش در پارک المپیک سیدنی از سال ????
پس از لیدی، کوروش نواحی شرقی را یکی پس از دیگری زیر فرمان خود در آورد و به ترتیب گرگان (هیرکانی)، پارت، هریو (هرات)، رخج، مرو، بلخ، زرنگیانا (سیستان) و سوگود (نواحی بین آمودریا و سیردریا) و ثتگوش (شمال غربی هند) را مطیع خود کرد. هدف اصلی کوروش از لشکرکشی به شرق، تأمین امنیت و تحکیم موقعیت بود وگرنه در سمت شرق ایران آن روزگار، حکومتی که بتواند با کوروش به معارضه بپردازد وجود نداشت. کوروش با زیر فرمان آوردن نواحی شرق ایران، وسعت سرزمینهای تحت تابعیت خود را دو برابر کرد. حال دیگر پادشاه بابِل از خیانت خود به کوروش و عهد شکنی در حق وی که در اوائل پیروزی او بر ماد انجام داده بود واقعاً پشیمان شده بود. البته ناگفته نماند که یکی از دلایل اصلی ترس «نبونید» پادشاه بابِل، همانا شهرت کوروش به داشتن سجایای اخلاقی و محبوبیت او در نزد مردم بابِل از یک سو و نیز پیشبینیهای پیامبران بنی اسرائیل درباره آزادی قوم یهود به دست کوروش از سوی دیگر بود.
آزادسازی یهودیان دربند و اجازه? بازگشت و بازسازی اورشلیم توسط کوروش بزرگ
فرزندان کوروش
آخرین نبرد
آرامگاه کوروش بزرگ
هر قومی که نخواهد
من پادشاهشان باشم من مبادرت به جنگ با آنها نمیکنم؛
منشور حقوق بشر کوروش
جراحان در قدیم لباس سفید میپوشیدند که رنگ پاکی است. اما بر اساس مقالهای که در یکی از شمارههای نشریه Today’s Surgical Nurse در سال 1998، در اوائل قرن بیستم یک دکتر مشهور رنگ لباسش را به سبز تغییر داد، چرا که تصور میکرد این رنگ برای چشمان جراح راحتتر است. گرچه مشکل است که این نظر را تایید کرد که لباسهای سبز به این دلیل رایج شدهاند، اما رنگ سبز یا آبی ممکن است به خصوص از این لحاظ مناسب باشد که به پزشکان کمک میکند در اتاق عمل بهتر ببینند، زیرا رنگ متضاد یا مکمل رنگ قرمز به حساب میآید.
رنگ آبی یا سبز به دو دلیل به دید بهتر جراحان کمک میکند :
- اول اینکه نگاه کردن به رنگ آبی یا سبز می تواند دید دکتر از اشیای قرمز از جمله احشای خونآلود را تقویت کند. مغز رنگها را نسبت به یکدیگر تفسیر میکند. اگر جراح به چیزی خیره شود، که به رنگ قرمز یا صورتی باشد، حساسیتش را نسبت به آنها از دست میدهد. در واقع پیامهای مربوط به رنگ قرمز در مغز محو میشود، که میتواند باعث شود پزشک تفاوتهای ظریف رنگ اجزای بدن را به درستی نبیند. نگاه کردن گاه به گاه به چیزی سبزرنگ میتواند چشمها را به تغییرات در رنگ قرمز حساستر کند.
- دوم اینکه چنین تمرکز شدید و مداومی بر روی رنگهای قرمز ممکن است باعث توهمات بینایی سبز رنگ روی سطوح سفیدرنگ شود که حواس جراح را پرت میکند. این شبحهای سبزرنگ در صورتی که نگاه جراح از بافتهای قرمز بدن به چیزی سفید رنگ مانند پارچههای تخت یا لباس سفید متخصص بیهوشی بیفتد، ممکن است ظاهر شوند.
یک شبح سبزرنگ از احشای قرمز بیمار ممکن است روی پسزمینه سفید ظاهر شود. جراح به هر جا که نگاه کند، این تصویر پریشان کننده مانند نقاط نورانی شناوری که پس از فلاش زدن دوربین جلوی چشمان شما ظاهر میشود، دید او را دنبال میکند. (after effect illusion)
این پدیده به این علت رخ میدهد که نور سفید حاوی همه رنگهای رنگینکمان از جمله سبز و قرمز است. اما از آنجا که همانطور که در بالا گفته شد، دید جراح حساسیتش را به رنگ قرمز از دست داده است، بنابراین مغز پیامهای دریافتی را به رنگ سبز تفسیر میکند. اما اگر دکتر به پارچههای سبز یا آبی به جای سفید نگاه کند، این اشباح سبزرنگ با رنگ سبز مخلوط میشوند، و حواس او را پرت نمیکنند. بنابراین به نظر میرسد که رنگ سبز برای دکترها بهترین رنگ باشد و دلیلی موجه تر برای استفاده از این رنگ بنظر نمی رسد.
از آنجا که این روزها تب فوتبال بالا گرفته و ما صرفا دچار نوعی جوگیری حاد شده ایم، چاره ای نداریم مگر آداپته کردن خودمان، مطابقت سلیقه مان و طرز تفکرمان با فوتبال و تازه می توانیم جیغ های فوتبالی بکشیم و نظریه های فوتبالی هم ارائه دهیم، کلان کلان. اما از آنجایی که "متفاوت بودن" مثل زگیل روی نوک دماغمان، آن هم دماغ پیش از عمل نشسته، بنابراین حرفهایمان را فوتبالیزه می کنیم. (این روش جدیدی است برای آغشته کردن هر چیزی به کمی فوتبال و بسیاری تب)
در زمین فوتبال دختران مثل همه زمین های فوتبال، تعدادی بازیکن داریم که دنبال توپ می دوند. برای جلو زدن از هم از هیچ تلاشی دریغ نمی کنند (دیده ای دخترها قبل از امتحان به جان همه رفتگان و ماندگان فامیل قسم می خورند که چیزی نخوانده اند و امتحانشان را خیلی بد داده اند، اما دست آخر بیست می گیرند؟) دخترها کنار هم می دوند، از کنار هم که رد می شوند، لبخند می زنند، حتی قربان صدقه هم می روند، اما برای رسیدن به هدف نهایی با هیچ کس شوخی ندارند، حتی خودشان. تازه این اول ماجراست.
در زمین اتفاقات زندگی، دختران توپ را زیر پای خودشان نگه نمی دارند، مدام یا حمله می کنند یا دفاع. دختران ذاتا هافبک هستن تازه استراتژی حمله و دفاعشان زمین تا آسمان فرق دارد. برای همین است که می توانند چنان معجون اشک و لبخندی تحویلتان دهند که درجا مثل دیرک دروازه خشک شوید!
دختران گاهی هافبک وسط تشریف دارند، یعنی بدون تعارف وسط زمین ایستاده اند و مثل نقل و نبات توپ پخش می کنند. برایشان مهم نیست گل را کی بزند و خانوم گل چه کسی بشود. آنها توپ را پاس می دهند، خوره توپ و گل ندارند، چرا که با دسته گلی کلا مجاب میشوند! دختران دفاع که می کنند، محشر می شوند. گاهی برای خراب کردن بازیکن حریف، سریشم شدن را در پیش می گیرند و چنان گیری می دهند که بیا و ببین. دفاعشان مدل یارکوبی دارکوبی است. نوک که می زنند دست بردار نیستند. چنان بازیکن حریف را می پیچند که اشکش دربیاید.
برایشان مهم نیست آنها توپ را شوت کنند و دیگران آقای گل بشوند.
The Girls آن قدر سخاوتمند هستند که این گونه مفید، The Others محترم نسبتا مطلوب را "گل شاد" کنند و توی ذوقشان نزنند و بابت زحمات بی دریغ سرشان منت نگذارند. (چون به قدر کافی ژل و روغن روی سر و صورت The Others سنگینی می کند). راستی تا یادم نرفته بگذارید از دروازه بانی دخترها بگویم. دخترها مثل شیر در دروازه ها می ایستند. چشم هر مهاجمی را با ناخن از ته درمی آورند و می گذارند کف دستش. اگر دختری دندان قروچه کرد، مطمئن باشید که توی دروازه ایستاده و به هیچ وجه خیال ندارد نفوذی ها را بپذیرد، چه توپ باشند یا نباشند
دختران بی نظیرند. آنها در فوتبال زندگی به مربی فنی و پزشک مراقب نیاز دارند، اما بابت نداشتن آنها خم به ابرو نمی آورند. آنها زمین که خوردند خودشان از جا بلند می شوند و خودشان زخم هایشان را مداوا می کنند. دختران برای بازی در جام جهانی زندگی یک عمر رژیم مناسب توقع می گیرند. مدام مراقب وزن خواسته هایشان و تناسب آن با قد داشته هایشان هستند.
اگر روزی فکر کردید که دختری دارد طاقچه بالا می گذارد، مطمئن باشید که به همبازی اش اعتماد کافی ندارد. مطمئن نیست شما دارید رول بازی می کنید و داور را نخریده اید. شاید مطمئن است شما جزو آنهایی هستید که کنار زمین می نشینند و فریاد می زنند و مطالبه میکنند. پس لطفا خودتان را اصلاح کنید! خیلی زود پیش از آن که کار بکشد به وقت اضافه و پنالتی، چون دختران محشرترین پنالتی زن های دنیا هستند.
نویسنده : زهرا یساقی
همه چیز از فکرتان شروع می شود. این سیستم اعتقادی شما و طرز تفکرتان است که زندگی امروزتان را شکل می دهد. اگر زندگی متوسط الحالی را می گذرانید به خاطر تصمیمات بدی است که اتخاذ کرده اید. و تصمیمی که گرفتید هم از طرز تفکر و باورهایتان سرچشمه می گیرد.
درنتیجه، اگر می خواهید به موفقیت دست پیدا کنید، باید اول از فکرتان شروع کنید. طرز تفکر افراد موفق را الگوی خود قرار دهید و مطمئن باشید که شما هم مثل آنها نتیجه عالی به دست خواهید آورد.
طرزفکر 1: همه انسانهای موفق مسئولیت پذیر هستند. مهم نیست چه اتفاقی بیفتد، افراد موفق مسئولیت آنرا به گردن می گیرند.. هیچوقت اقتصاد یا کس دیگری را در کسادی کارشان مقصر نمی کنند. درعوض، با قبول اشتباه خود مسئولیت آن را پذیرفته و به فکر بهبود وضعیت می افتند. افراد موفق می دانند که اگر دیگران را مقصر بدانید یا مسئولیت را گردن این و آن بیندازید، قدرت کنترل موقعیت را از دست خواهید داد.
طرزفکر 2: همه انسانهای موفق به کار خود متعهدند. موفقیت اتوماتیک وار به دست نمی آید؛ از آسمان به زمین نمی افتد. باید برای به دست آوردن چیزهایی که در زندگی می خواهید، 100% به کارتان تعهد داشته باشید. خیلی ها فقط رویای موفق شدن را در سر می پرورانند، امیدوارند که موفق شوند، آروزیشان موفقیت است اما هیچوقت به کارشان متعهد نمی شوند. لحظه ای که تصمیم می گیرید و 100% به کاری متعهد می شوید، دیگر هر کاری که لازم باشد برای رسیدن به آن انجام می دهید.
طرزفکر 3: همه انسانهای موفق جرات تصمیم گیری برای موفقیت در زندگی را دارند. می دانید، موفق شدن جرات و جسارت می خواهد. اگر فرصتی پیش رویتان است، برای استفاده از آن نیاز به جرات و شهامت دارید. این مسئله مخصوصاً در موفقیت های مالی بسیار مهم است. قبل از اینکه کار و بیزنسی را شروع کنید، باید جرات بله گفتن به آن و شروع آنرا داشته باشید.
با دنبال کردن این سه طرزفکر افراد موفق، امیدواریم که بتوانید به هرچه در زندگی می خواهید برسید.
موفقیت تصادفی نیست
موفقیت هیچوقت تصادفی اتفاق نمی افتد. البته ممکن است که در طول مسیر کمی شانس با شما همراه شود و در یک موقعیت خوب قرارتان دهد اما بادوام نیست. موفقیت از آن کسانی می شود که روی شانسشان سرمایه گذاری می کنند و احتمال شکست خود را پایین می آورند.
اگر به بعضی از موفق ترین افراد دنیا نگاه کنید می فهمید که اکثر آنها از هیچ به آنجا رسیده اند. خیلی از آنها بچه یتیم هایی بوده اند که حتی نمی توانستند سالی یک حمام درست و حسابی بگیرند. اما چطور ممکن است کسی که چنین شانس بدی در زندگی خود داشته است، به چنان موفقیتی دست پیدا کند؟
ساده است، چون موفقیت هیچوقت تصادفی اتفاق نمی افتد. خیلی از این افراد با تلاش بی وقفه به موفقیت دست پیدا کرده اند چون انتخاب دیگری نداشته اند. این سخت کوشی برایشان به شکل عادت در آمده و هیچوقت حتی وقتی زندگی مرفهی برای خود تهیه کردند هم دست از تلاش برنداشته اند. کار سخت، هوشمندانه و داشتن دوستان زیاد آنها را به این پله رسانیده است.
اینها عناصر موفقیتند که در اختیار همه است، حتی اگر خیلی افراد نخواهند که این اصول را بپذیرند. از این گذشته همه ما در انتخابمان آزادیم. می توانیم تصمیم بگیریم که موفق شویم یا شکسته بخوریم، انتخاب با ماست.
موفقیت تصادفی نیست. هیچکس نیست که بدون تلاش و ذکاوت توانسته باشد به موفقیت دست پیدا کند. این خودتان هستید که می توانید تصمیم بگیرید که در زندگیتان موفق باشید یا ناموفق. انتخاب با شماست.
آمستردام هلند
آمستردام (به هلندی: Amsterdam) پایتخت کشور هلند است و در غرب این کشور واقع شدهاست. این شهر بیش از یک میلیون نفر جمعیت دارد و از این تعداد نزدیک به نیمی از آنها را مهاجران خارجی یا خارجی تبارها تشکیل میدهند که تنوع آنها به صد ملیت میرسد.
هسته? اصلی این شهر تاریخی در قرون وسطا بوجود آمد و در قرن شانزدهم توسعه یافت و تبدیل به مهمترین بندر تجاری اروپا شد. بندر آمستردام از شرق به دریاچه? اَیسل مِیر وصل میشود و از غرب از طریق یک کانال کشتیرانی به دریای شمال و آبهای آزاد راه دارد. ورودآب به این مجراها کنترل میشود چون آمستردام نیز مانند مناطق وسیعی از هلند زیر سطح دریا قرار گرفتهاست. رودخانه? آمستِل از وسط آمستردام میگذرد و شبکه? گستردهای از کانالها و نهرها بخشهای مختلف شهر قدیمی را به هم وصل میکنند.این کانالها به تدریج طی چهار پنج قرنِ گذشته به شکل نیم دایرههایی دورِ هسته? اولیه? شهر حفر شده و گسترش یافتهاند. کاربرد اصلی آنها جابجایی بار و محصولاتِ وارداتی از کشتیها به انبارها و تجارتخانهها و بالعکس از آنجا به بندرگاه بودهاست. در قرون هفدهم و هجدهم که دوران شکوفایی اقتصاد استعماری هلند بود، خانههای اعیان نشین بسیاری در حاشیه? کانالهای بیرونی ساخته شدند که بسیاری از آنها هنوز هم پابرجا هستند.
بخش مرکزی آمستردام بافت فشرده و زیبای قدیمی خود را به خوبی حفظ کردهاست و به یک موزه? رو باز و دیدنی میماند. به همین خاطر یکی از جاذبههای گردشگری در آمستردام، قایقسواری در کانالهای داخل شهر است که از مقابل بسیاری از ساختمانهای زیبای شهر میگذرد.
دانشگاه آمستردامUvA و دانشگاه آزاد یا VU(با دانشگاه آزاد ایران اشتباه نشود) بزرگترین مراکز آموزشی این شهر هستند که در رشتههای گوناگون دانشجو میپذیرند. در زمینه? هنر، مدرسه? عالی هنرها(Amsterdamse Hogeschool voor Kunsten)مهتمرین مرکز آموزشی ست که در رشتههایی چون رقص، موسیقی، نمایش و سینما دانشجو میپذیرد.
هلند برای هنردوستان نیز مکانی رؤیاییست. گذشته از معماری زیبا، این شهر نسبت به مساحتش گنجینههای هنری بسیاری را داراست و پر است از موزهها و گالریهای جورواجور. از نقاشیهای خیرهکننده? رمبراند، ورمیر (فرمیر) و ون گوگ Van Gogh (فان خوخ) که در موزههای اصلی به نمایش گذاشته شدهاند گرفته، تا موزههای کوچکی مانند موزه? س ک س یا موزه? شکنجه. سه موزه اصلی آمستردام در میدان موزه[Museumplein] واقع اند.
از نظر تجاری این شهر اهمیت زیادی در هلند دارد و دفاتر بسیاری از شرکت های بزرگ در آن واقع شده است. برخی شرکت های جهانی نیز بدلیل تسهیلات مالیاتی هلند نسبت به کشورهای مجاور، دفاتر منطقه ای خود را در این شهر و بخصوص در اطراف فرودگاه اسخیپل (سکیپل) در نزدیکی آمستردام مستقر ساخته اند که از آن میان می توان به سونی اشاره کرد.
بالی اندونزی
بالی جزیرهای است واقع در کشور اندونزی که از مراکز گردشگری مهم جهان به شمار میرود. مختصات آن ?° ??? ??? جنوبی و ???° ??? ??? شرقی است. جزیره? بالی جزو یک رشتهجزایر است که جزیره? جاوه در غرب آن و جزیره? لومبوک در شرق آن قرار گرفتهاست. هنرهای گوناگون همچون رقص، تندیسگری، نگارگری، چرمگری، فلزکاری و بویژه موسیقی سبک گامِلان در این جزیره در سطح بسیار بالایی قرار دارند.
مردم بالی از تبار نژادی ماقبل تاریخی هستند که از راه خاک اصلی قاره? آسیا در حدود ???? پ.م. به مجمعالجزایر اندونزی کوچیدند. با رسیدن هندوها دوره? ماقبل تاریخ به پایان رسید. رسیدن هندوها در سال ??? پ.م. بهوسیله? سفالنوشتههای براهمی که بدست آمدهاند تأئید شدهاست.
شاهنشاهی ماجاپاهیت (????–???? میلادی) که در جاوه? شرقی مستقر شده بود در سال ???? یک کوچنشین هم در جزیره بالی برپا کرد. در پی حملات پیاپی، شاهنشاهی ماجاپاهیت کمی پیش از ???? میلادی، سرنگون شد و این امر باعث مهاجرت گسترده به بالی شد.
دوبرونیک کرواسی
(بوردو فرانسه)
بردو یا بوردو (به فرانسوی: Bordeaux) از شهرهای فرانسه و مرکز ناحیه آکیتن است.
فرودگاه بین المللی، ایستگاه قطار اروپایی، محورهای اصلی بزرگراهها و جادههای اصلی، راه دریایی به اقیانوس اطلس و بندر، مرکز آکیتن، دریچهای رو به جهان را برای بوردو میگشایند. بوردو قطب اروپایی فناوری پیشرفته، شهر تبادلات بین المللی، پایتخت جهانی شراب و شامپاین است و بزرگترین باغهای انگور فرانسه، به خصوص نوع خاصی از انگور شراب سازی به نام انگور بوردو در آن یافت میشود.[نیازمند منبع] مرکزاقتصادی جنوب غربی فرانسهاست و به طور اخص در زمینه هوانوردی، فناوری فضایی و دفاعی فعالیت میکند. در بخش خدمات، فعالیت بسیار تجاری تسلط دارد و خدمات وابسته به موسسات تولیدی در این شهر مرکزیت یافتهاند.
قطار ت.ژ.و چهار ساعته فاصله بوردو تا پاریس را طی میکند.
بوردو یکی از شهرهای دانشگاهی مهم است و دارای ?????? دانشجو، ? دانشگاه، ?? مدارس عالی و ???? پژوهشگر در ??? آزمایشگاه است. امکانات پژوهشی بوردو این شهر را در رتبه اول در کشور فرانسه قرار دادهاست و زمینههای تخصصی (شیمی مولکولی، لیزر قوی، ...) این رتبه را تقویت میکنند.
همچنین بوردو با زندگی فرهنگی بسیار فعال، به عنوان یک مرکز بزرگ روشنفکری و هنری نیز مطرح است. این شهر موطن نویسندگان و نقاشان مشهوری چون میشل دو مونتنی، شارل دو مونتسکیو، فرانسوا موریاک، آندره لوت، آلبر مارکه و اودیلن ردون است. میراث معماری این شهر برجسته و بسیار قابل توجهاست
شهر مراکش در کشور مراکش
شهر مراکش یکی از شهرهای کشور مراکش است.
بدلیل قرمز بودن تمامی ساختمانها و بناها در این شهر، شهر مراکش با نام شهر سرخ (حمرا) نیز شناخته میشود این شهر یکی از مهمترین شهرهای گردشگری کشور مراکش است و میدان جامع فنای آن یا میدان معرکه گیری از جاذبههای فرهنگی و گردشی مراکش است
ونیز ایتالیا
وِنیز شهری است در کشور ایتالیا. ونیز به شهر کانالها مشهور است و با جمعیتی بالغ بر ???،??? نفر مرکز ناحیه وِنِتو است شهر ونیز در شمال ایتالیا و در میان دریای آدریاتیک قرار گرفته است. ونیز بصورت جزیرههای کوچکی است و خشکیها به وسیله کانالها از هم جدا شدهاند و تردد در شهر به وسیله قایق صورت میگیرد
طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ |