سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش خود را نادانى میانگارید ، و یقین خویش را گمان مپندارید ، و چون دانستید دست به کار آرید ، و چون یقین کردید پاى پیش گذارید . [نهج البلاغه]
امروز: شنبه 103 اردیبهشت 8

آرامگاه کوروش کبیر در منطقه جهانی پاسارگاد

 



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط براتعلی اختریان در دوشنبه 87/8/27 و ساعت 5:51 عصر | نظرات دیگران()

    آنکس که حقیقتی را نداند نادان است اما کسی که بداندودانائی خود

    پنهان کند جنایتکار است .« برتولت برشت »

    اولین حکومتی که شما بدان افتخار میکنید !هخامنشیا ن هستند   رومن گیرشمن در یک جمله این خاندان را معرفی میکند :« آن چه پادشاه مقتدرهخامنشی از ملل تابعه خواستار بود .1/ زیستن برای او.2/ کار کردن برای او. 3/ انجام دادن  فرمان  های او . 4/ و مردن برای او بود . از شاهان برجسته ! این سلسله :کوروش بود . چون بخون ریزی عشق می ورزید بعداز کشته شدن، سرش را در طشتی پر از خون انداختند تا آنقدر خون بخورد تا سیر شود . ویل دورانت می نویسد کوروش به کشتار های بی رحمانه ای دست می زد . فرزندش کمبوجیه اثبات عاقل بودنش را برای « پارس ها » فرزندش را هدف تیری قرار داد و گفت اگر به قلب او خورد معلوم می شود که پارس ها اشتباه می کنند .آنگاه  کودک بی  گناه را نشانه گرفت ، کودک به زمین افتاد به فرمان او جسد شکافته شد و چون تیربه قلب کودک خورده بود ! با لبخندی برلبانش                              گفت : پس من دیوانه نیستم.آنچه هخامنشیان گرد آورده بودند اسکندربه تاراج برد وصرف آبادانی یونان کرد. ساسانیان : انوشیروان عادل و دادگر!! نظام الملک می نوسید : به دروغ  خود را مزدکی خواند ، مزدکیان را بباغ سلطنتی دعوت کرد و سپس فرمان قتل و عام داد به گفته پرسی سایکس : به فرمان انوشیروان در یک شب مزدک و حدود یک صد هزار نفر از پیروانش را به گونه یی بی رحمانه کشتند . حتی کودکان مزدکیان را درگهواره خفه کردند .  وپس ازآن بود که خسرو نفسی راحت کشید وبه فکر افسانه زنجیر عدل وآواز جرص افتاد.              سر.جان. ملکم : سیاست انوشیروان را چنین تفسیرمی کند               « حکومت بر مبانی اجساد مردم بود نه بر قلوب آن ها »                        آنچه ساسانیان  انباشتند به دست  اعراب سپردند !    پهلوی ها  : اولی درزندان هایش به امر او زندانیان را با آمپول هوا می کشتند.و دومی در روز روشن زندانیان را از زندان اوین به تپه های اوین برده تیر باران می کردند . از تاریخ جنایات شان چندان نگذشته است .  یکی از بزرگ ترین خصیصه ی سلطنت هر دو مخالفت با ملیت ها بخصوص آذربایجان بود. بقول جلال آل احمد آذربایجان را مستعمره ی تهران کردند .کتاب های تورکی را آتش زدند .تدریس بزبان مادری ممنوع شد ، آزدیخواهان را به چوخه ی اعدام سپردند این دو با وجود اینکه به نژاد خود افتتخارمیکردند و نژاد های دیگران پست می شمردند . اولی در آغوش سیاه پوستان مرد و دومی در آغوش اعراب جان سپرد. سلسله پهلوی نیز هر چه را گرد آورده بود به بانک های سوئیس و آمریکا انتقال                         داد و سر انجام هم معلوم نشد که چه شد .!!           عصر ما : و این داستان هنوز که هنوزه ،  ادامه دارد .    آنچه گفتم جملگی احوال تواست     خود نگفتم صد یکی ز آنها درست ! بو سوزلری من بیر گوزل دوستومون وبلاکین نان گوتو موشم اگر ایسدیر سیز اونون وبلاکی نا باش ورین چوخ گوزل وبلاکی وار http://artasavalan.persianblog.com/



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط براتعلی اختریان در دوشنبه 87/8/27 و ساعت 5:46 عصر | نظرات دیگران()

    مادها :

    هخامنشیان :

      

    مادها :

    بخش بناهای فرهنگی تاریخی در سایت سازمان میراث فرهنگی   /   تاریخ مادها در سایت امیر حسین خنجی : قسمت اول ، دوم و سوم  /

    شکل گیری و مبانی فرهنگی دولت ماد / سایت فرهنگسرا   /  امپراتوری ماد در سایت آزاد ویکی  /

    مطالبی پیرامون تاریخ ماد در وب لاگ میهن   /  تشکیل دولت ماد (مدرسه مطالعات شرقی دانشگاه لندن )  /

    امپراتوری ماد در دایرة المعارف ویکی پدیا (متن انگلیسی )  _ متن فارسی   / باستانشناسی دوره مادها : David Stronach  / 

    معرفی قوم مادها   /   اکباتان   /   آستیاگ  /  هارپاگوس   /  مادها و پان ترکیسم   /  هارپاگوس : مقاله از محمد داندامایف  /

    مادها و هخامنشی ها ( سیروس غفاریان )   /  مادها و پارسها ( داریوش کیانی )   /  مادها ( دیاکونوف )   /

    امپراتوری ماد (برگرفته ار دایرة المعارف بریتانیکا )  /  امپراتوری آشور ( دایرة المعارف بریتانیکا )  /

    زبان در دوره مادها ( H. W. Bailey )   /  آستیاگ ( A. D. H Bivar )  /  ظهور و سقوط مادها ( Mario Liverani )   /

      اکباتان : مقاله از Stuart C. Brown  / عیلام : مقاله ای از John F. Hansman  /

    هنر در ایران باستان  : تالیف  Edith Porada از دانشگاه کلمبیا در امریکا  ، سلسله مقالات با عناوین ذیل :

    مقدمه  -  جغرافیا و تجارت - آغاز هنر - هنر تمدن شهری اولیه  - هنر اکد و پس از آن در غرب ایران - هنر عیلامی - لرستان -

    یافته هایی از دوره اوایل هزاره نخست پیش از میلاد در نزدیکی سیلک کاشانیافته هایی در حسنلو - هنر در عصر  ماد

    جغرافیای تاریخی همدان :  Xavier de Planhol  / پیش از مادها  : مقاله از تی سی یانگ  / مادها  /

    پادشاه بزرگ ماد در مصر ، آشور و ایران : Professor Gunnar Heinsohn   / فرورتیش : مقاله از  I. MEDVEDSKAYA  /

    کشتاریتی : مقاله از داندامایف /  ماد، نخستین دولت ایرانی: مقاله از خداداد رضا خانی /

    موضوع آستیاک در هرودوت : مقاله از کریستوفر پلینگ ، استاد کالج دانشگاهی آکسفورد  / شکل گیری پادشاهی ماد  /

    تاریخ ماد در سایت انجمن اتاق ایران (Iran Chamber Society ) / مقالاتی در خصوص ایران باستان ( کانون مطالعات ایران باستان ) /



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط براتعلی اختریان در دوشنبه 87/8/27 و ساعت 5:43 عصر | نظرات دیگران()

     

    با این که طنز بود خیلی جالب بود حال کردم rolling on the floorrolling on the floorrolling on the floorrolling on the floorrolling on the floor



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط براتعلی اختریان در دوشنبه 87/8/27 و ساعت 5:38 عصر | نظرات دیگران()

    یک روزترکه میخواسته با ماشین بادوست دخترش بره بیرون به دوست دخترش میگه من میام جلوت توبگو دربست.دوست دختره یادش میره اشتباهی میگه مستقیم بعد ترکه میگه مسیرم نمیخوره sick big grin

    دختره با دوست بسرش میره تو زیرزمین................................................تو کجا   ?!big grin

    غضنفر به زنش میگه تو کی به دنیا اومدی ؟ زنش میگه جمعه غضنفر میگه دروغ نگو جمعه که تعطیله day dreaming silly

    خر بالدار تاحالا دیدی؟ صد درصد نه. پس خیال پرواز رو از سرت بیرون کن rolling on the floor

    دلم از دوریت پاره پاره شد دوختمش حالا تنگ شده . چیکار کنم ؟ drooling

    یک باب خانه در نیاوران به مساحت ??? مترمفید، سونا استخر جکوزی و پکیج، با دید بسیار عالی… به خدا خوشبختی نمیاره، برگرد سر خونه زندگیت love struck

    یه روز یه آقاهه میره تو مغازه و میگه: آقا کارتی دارین که روش نوشته باشه “تو تنها عشق من هستی” ؟ فروشنده هم میگه : بله آقاهه :  لطفا 16 تا ازش بدین !! time outwinking

    نفهم ... بی لیاقت ... احمق ... بی شعور ... به کسی میگن که قدر گلی مثل تو رو ندونه big grin

    غضنفر پسرش رو میفرسته ژیمناستیک، بعد از یه مدتی میبینه پسرش روز به روز جای اینکه پیشرفت کنه هی داره پسرفت می‌کنه. یک روز میره سر جلسه تمرینشون ببینه چه خبره، میبینه از بچش به عنوان خرک استفاده می‌کنند!rolling on the floor

    ازعشق تو به کوچه پس کوچه ها زدم، الان عشقو ولش کن من گم شدم! حالا باید چی کار کنم؟I don

    مردی چپول پیش دکتر میره. میگه :آقای دکتر من همه چیز رو دو تا میبینم . دکتر میگه هر سه تا تون اینجوری میبینید.day dreaming

    جوجوی من می شی؟ تا من پیشی بشم بخورمت؟silly

    به یارو میگن سخت ترین کاری که تا به الان انجام دادی چیه....میگه نمک در نمکدان ریختن...می پرسن چرا؟...میگه چون سوراخ هاش خیلی کوچیک بود big grin

    زندگی چیه ؟ زندگی عشقه، عشق چیه ؟ عشق بوسیدنه، بوسیدن چیه ؟ بیا اینجا بهت بگم!!!cowboy

    غضنفر کرکره مغازه رو میده بالا میگه بسم الله الرحمن الرحیم یهو میبینه دزد اومده همه چیز رو برده کرکره رو میده پائین و میگه: صدق الله العلی العظیمrolling on the floor

    دورت بگردم چیست ؟ دایره ای فرضی است که تا اطلاع ثانوی از فرد مورد نظر حمایت می کند

    به عضنفر میگن از قفل فرمونت راضی هستی میگه آره فقط سر پیچ اذیت می کنه! drooling

    ببین دیگه به این خط نه زنگ بزن نه اس ام اس بده شوخی هم ندارم میخوام این خط رو بفروشم تا دلت رو بخرمblushinglove struck

    اولین چیزی که بهش دل بستم تو بودی بی‌تو آروم و قرار نداشتم... گریه میکردم... تو رو میخواستم... میدونستم تو نباشی نمیخوابم ((دوست دارم پستونک))....big hug

    توی شهر ببم جان مراسم افتتاح بوده. بزرگ شهر دولا میشه که کلنگ اول رو بزنه، یه دفعه همه داد میزنن: دسته گل محمدی، چه قمبلی به هم زدی hypnotized

    به ترکه میگن یه جمله بساز که توش آب باشه . میگه : لولهbig grin

    ترکه زنگ میزنه پیتزا فروشی میگه 2 تا پیتزا میخواستم . پیتزا فروشی میگه بنامه؟ ترکه میگه : خدا thinking

    ترکه میره جوراب فروشی به یارو میگه یه جوراب میخوام . فروشنده میگه مردونه ؟ ترکه دست میده میگه : مردونه tongue

    از خدا میخوام موانع رو از سر راهت برداره... . . . . . . آخه خر نمیتونه مثله اسب از روی موانع بپره...worried

    عجب چرخ عجیبی : زن از سوسک میترسه _ سوسک از موش میترسه _ موش از گربه میترسه _ گربه از سگ میترسه _سگ از مرد میترسه _ مرد از زن میترسهnerd

    بنده خدا شغلش قصاب بوده. وقتی میره خواستگاری، ازش می‌پرسن: چه کاره‌ای؟ بنده خدا جواب میده: لوازم یدکی گوسفند می‌فروشم!!!!!batting eyelashesbig grin

    غضنفر میره تو جنگل داد میزه ما شیر میخوریم ببر میخوریم یه دفعه شیره میپره جلوی ترکه ترکه میگه ما بعضی مواقع گوه زیادی میخوریمblushing

    به اشتیاق اولین دانه برف، به تحمل آخرین برگ پاییز، به گرمای تن خورشید و به زیبایی آسمان شب قسم می خورم که سر کاریbig hug

    یه روز دختر میره پیشه باباش میگه: بابا نقاشیم قشنگه؟ باباه میگه: آره دخترم. حالا بگو چی کشیدی؟ دختره می که یه گاو با علف. باباه میگه: پس کو علفا؟ دختره میگه: گاوه همشو خورده! باباه باز می پرسه: پس کو گاوه؟ دختره میگه: گاوه علفاش تموم شد رفت!laughing

    بنده خدا به پسرش شک می‌کنه، بهش میگه: ها کن ببینم، پسره ها می‌کنه، بنده خدا می‌زنه زیر گوشش و میگه: کره خر، دختربازی می‌کنی؟! oh go on

    امروز روز جهانی بلایای طبیعی است روزت مبارک "بلا"party

    بنده خدا داشته قرصش رو می‌کرده توی باسنش!‌ بهش میگن: قرص رو باید از بالا بخوری، اونی که مال پایینه، شیافه! بنده خدا میگه: میدونم، ولی اینو باید قبل از غذا میخوردمش، یادم رفت!rolling on the floorrolling on the floor

    دوست دختر غضنفر بهش میگه: اگه توجه کنی میبینی که نگاهم باهات حرف میزنه.غضنفر میگه:اینقدر پلک نزن،صدات قطع و وصل میشهpeace sign

    میدونی فرق من با برف چیه؟ برف میادو به زمین میشینه ولی من همین جوری به دل میشینم ! مگه نه !!!blushing

    بازی روزگار را نمیفهمم!من تو را دوست دارم.......تو دیگری را ..........و دیگری مرا........و همه ی ما تنهاییمlove struck

    نج حقیقت زندگی: 1-تو نمی تونی همه دندوناتو با زبونت لمس کنی 2-همه احمقا بعد از خوندن حقیقت اول اون رو امتحان می کنن 3- حقیقت اول یه دروغه 4- الان تو لبخند زدی چون یه احمقی 5- به زودی این افوو واسه یه احمق دیگه سند می کنی ...تو که هنوز نیشت بازه دیوونه ..؟؟ big grinbig grin

    اگر کلید قلبی را نداری قفلش نکن اگر خداحافظی در راه است سلام نکن اگر دستی را گرفتی رهایش نکن دفتری که بسته شد دیگه بازش نکن قلبی که شکسته شد دیگه نآزش نکنsmug

    خوشبختی را دیروز به حراج گذاشتند.حیف من زاده ی امروزم.خدایا،جهنمت فرداست.پس چرا امروز می سوزم‌؟ praying

    پشت کنکوریه نذر میکنه، اگه دانشگاه قبول بشه... ننشو با پای برهنه بفرسته کربلا. hee hee

    جیک، جیک، جیک، جیک، جیک، جیک، یه «جیک» بهش اضافه کن و بفرست برای جوجه بعدی (ستاد سرشماری مکانیزه جوجه‌های آخر پاییز)

    عاشق اون نیست که برای عشقش تو سرما، آتش روشن کنه، عاشق اونه که کتش رو بده به عشقش، خودش سرما بخوره، 6 تا پنیسیلین بزنه تا دیگه از این مدفوع‌ها نخورهangel rolling on the floor

    بنده خدا پنجاه تومانی تقلبی چاپ می‌کنه، سه سوته می‌گیرنش! می‌پرسه‌: از کجا فهمیدین اینا تقلبیه؟ بهش میگن: آخه احمق، کنار در دانشگاه که سمبوسه فروشی نیست!whistling

    غضنفر میخواسته خودکشی کنه یه تیر به مغز خودش شلیک میکنه، نیم ساعت طول می کشه تا بمیره! از همه دنیا دانشمندها جمع می‌شن که ببینید قضیه چی بوده، ‌بعد از دوسال تحقیق می‌فهمند که گلوله تو اون نیم ساعت داشته دنبال مغز یارو میگشته!!!oh go on

    شاید باورت نشه، اما تورو به اندازه ی دوتا چشمام دوست دارم... از طرف موش کور!thumbs down

    اگر پسری کشته شود دختری ترشیده شود. گر پسران کشته شوند کل جهان لیته شود! گر بمیرد دختری بر قبر او روید گلی گر بمیرند دختران دنیا گلستان می شود!day dreaming

    می دونی LOVE مخفف چیه؟ L : لایق دوست داشتن بودن O: امید به آینده ای روشن V: وفاداری در عشق E: انرژی هسته ای حق مسلم ماستpeace sign

    همین الان از آسمون باهام تماس گرفتن گفتن که زیباترین و قشنگترین فرشتشونو گم کردن اما نترس عزیزم من لوت ندادمlove struck

    ببخشید که مزاحمتون شدم ... من نمی خواستم این خبر ناراحت کننده رو بدم اما سعی کن قوی باشی... نامرد ها بالاخره گیتار شماعی زاده رو بردن.hee hee

    یه بچه میمون از مامانش می پرسه : مامان چرا من اینقدر زشتم؟ مامانش میگه: پسرم برو خدا رو شکر کن که به شکل اونی که این sms رو میخونه نشدی!batting eyelashes



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط براتعلی اختریان در دوشنبه 87/8/27 و ساعت 5:37 عصر | نظرات دیگران()

      کوروش بزرگ (???-??? پیش از میلاد)، همچنین معروف به کوروش دوم نخستین شاه و بنیان‌گذار دودمان شاهنشاهی هخامنشی است. شاه پارسی، به‌خاطر بخشندگی‌، بنیان گذاشتن حقوق بشر، پایه‌گذاری نخستین امپراتوری چند ملیتی و بزرگ جهان، آزاد کردن برده‌ها و بندیان، احترام به دین‌ها و کیش‌های گوناگون، گسترش تمدن و غیره شناخته شده‌است؛
    ایرانیان، کوروش را پدر و یونانیان، که وی سرزمین‌های ایشان را تسخیر کرده بود، او را سرور و قانونگذار می‌نامیدند. یهودیان این پادشاه را به منزله مسح ‌شده توسط پروردگار بشمار می‌آوردند، ضمن آنکه بابلیان او را مورد تأیید مردوک می‌دانستند.
     

     

    واژه? کوروش

     

    نام کوروش در زبان‌های گوناگون باستانی به‌گونه‌های مختلف نگاشته شده‌است:
    پارسی باستان: K?ru?
    در کتیبه‌های عیلامی: Ku-rash
    درکتیبه‌های بابلی: Ku-ra-ash
    در زبان یونانی باستان: ?o???
    در زبان عبری: کورِش Koresh
    در زبان لاتین: سیروس Cyrus؛

     

    "صورت لاتین نام کوروش به فارسی بازگشته و به عنوان نام پسران در ایران استفاده می‌شود"

     

    دوره? جوانی

     

    تبار کوروش از جانب پدرش به پارس‌ها می‌رسد که برای چند نسل بر " آنشان " (شمال خوزستان کنونی)، در جنوب غربی ایران، حکومت کرده بودند. کوروش درباره خاندانش بر سفالینه? استوانه شکلی، محل حکومت آن‌ها را نقش کرده‌است؛ بنیانگذار سلسله? هخامنشی، شاه هخامنش انشان بوده که در حدود ??? می‌زیسته ‌است؛ پس از مرگ او، فرزندش "چا ایش پیش" به حکومت انشان رسید. حکومت چا ایش پیش نیز پس از مرگش توسط دو نفر از پسرانش کوروش اول شاه انشان و آریارامن شاه پارس دنبال شد. سپس، پسران هر کدام، به ترتیب کمبوجیه اول شاه انشان و آرشام شاه پارس، بعد از آن‌ها حکومت کردند. کمبوجیه اول با شاهدخت ماندانا دختر ایشتوویگو (آژی دهاک یا آستیاگ) پادشاه ماد ازدواج کرد و کوروش بزرگ نتیجه این ازدواج بود؛
    تاریخ نویسان باستانی از قبیل هرودوت، گزنفون و کتزیاس درباره چگونگی زایش کوروش اتفاق نظر ندارند. اگرچه هر یک سرگذشت تولد وی را به شرح خاصی نقل کرده‌اند، اما شرحی که آنها درباره ماجرای زایش کوروش ارائه داده‌اند، بیشتر شبیه افسانه می‌باشد. تاریخ نویسان نامدار زمان ما همچون ویل دورانت و پرسی سایکس و حسن پیرنیا، شرح چگونگی زایش کوروش را از هرودوت برگرفته‌اند؛ بنا به نوشته هرودوت، آژی دهاک شبی خواب دید که از دخترش آنقدر آب خارج شد که همدان و کشور ماد و تمام سرزمین آسیا را غرق کرد. آژی دهاک تعبیر خواب خویش را از مغ‌ها پرسش کرد. آنها گفتند از او فرزندی پدید خواهد آمد که بر ماد غلبه خواهد کرد. این موضوع سبب شد که آژی دهاک تصمیم بگیرد دخترش را به بزرگان ماد ندهد، زیرا می‌ترسید که دامادش مدعی خطرناکی برای تخت و تاج او بشود. بنابر این آژی دهاک دختر خود را به کمبوجیه اول شاه آنشان که خراجگزار ماد بود، به زناشویی داد؛
    ماندانا پس از ازدواج با کمبوجیه باردار شد و شاه این بار خواب دید که از شکم دخترش تاکی رویید که شاخ و برگهای آن تمام آسیا را پوشانید. پادشاه ماد، این بار هم از مغ‌ها تعبیر خوابش را خواست و آنها اظهار داشتند، تعبیر خوابش آن است که از دخترش ماندانا فرزندی بوجود خواهد آمد که بر آسیا چیره خواهد شد. آستیاگ بمراتب بیش از خواب اولش به هراس افتاد و از این رو دخترش را به حضور طلبید. دخترش به همدان نزد وی آمد. پادشاه ماد بر اساس خوابهایی که دیده بود از فرزند دخترش سخت وحشت داشت، پس زاده? دخترش را به یکی از بستگانش بنام هارپاگ، که در ضمن وزیر و سپهسالار او نیز بود، سپرد و دستور داد که کوروش را نابود کند. هارپاگ طفل را به خانه آورد و ماجرا را با همسرش در میان گذاشت؛ در پاسخ به پرسش همسرش راجع به سرنوشت کوروش، هارپاگ پاسخ داد وی دست به چنین جنایتی نخواهد آلود، چون اولاً کودک با او خوشایند است. دوم چون شاه فرزندان زیاد ندارد دخترش ممکن است جانشین او گردد، در این صورت معلوم است شهبانو با کشنده فرزندش مدارا نخواهد کرد. پس کوروش را به یکی از چوپان‌های شاه به‌ نام مهرداد (میترادات) داد و از از خواست که وی را به دستور شاه به کوهی در میان جنگل رها کند تا طعمه? ددان گردد.
    چوپان کودک را به خانه برد. وقتی همسر چوپان به نام سپاکو از موضوع با خبر شد، با ناله و زاری به شوهرش اصرار ورزید که از کشتن کودک خودداری کند و بجای او، فرزند خود را که تازه زاییده و مرده بدنیا آمده بود، در جنگل رها سازد. مهرداد شهامت این کار را نداشت، ولی در پایان نظر همسرش را پذیرفت. پس جسد مرده فرزندش را به ماموران هارپاگ سپرد و خود سرپرستی کوروش را به گردن گرفت.
    روزی کوروش که به پسر چوپان معروف بود، با گروهی از فرزندان امیرزادگان بازی می‌کرد. آنها قرار گذاشتند یک نفر را از میان خود به نام شاه تعیین کنند و کوروش را برای این کار برگزیدند. کوروش همبازیهای خود را به دسته‌های مختلف بخش کرد و برای هر یک وظیفه‌ای تعیین نمود و دستور داد پسر آرتم بارس را که از شاهزادگان و سالاران درجه اول پادشاه بود و از وی فرمانبرداری نکرده بود تنبیه کنند. پس از پایان ماجرا، فرزند آرتم بارس به پدر شکایت برد که پسر یک چوپان دستور داده‌است وی را تنبیه کنند. پدرش او را نزد آژی دهاک برد و دادخواهی کرد که فرزند یک چوپان پسر او را تنبیه و بدنش را مضروب کرده‌است. شاه چوپان و کوروش را احضار کرد و از کوروش سوال کرد:

    تو چگونه جرأت کردی با فرزند کسی که بعد از من دارای بزرگ‌ترین مقام کشوری است، چنین کنی؟

    کوروش پاسخ داد:

    در این باره حق بامن است، زیرا همه آن‌ها مرا به پادشاهی برگزیده بودند و چون او از من فرمانبردارینکرد، من دستور تنبیه او را دادم، حال اگر شایسته مجازات می‌باشم، اختیار با توست

     

    آژی دهاک از دلاوری کوروش و شباهت وی با خودش به اندیشه افتاد. در ضمن بیاد آورد، مدت زمانی که از رویداد رها کردن طفل دخترش به کوه می‌گذرد با سن این کودک برابری می‌کند. بنابراین آرتم بارس را قانع کرد که در این باره دستور لازم را صادر خواهد کرد و او را مرخص کرد. سپس از چوپان درباره هویت طفل مذکور پرسشهایی به عمل آورد. چوپان پاسخ داد: «این طفل فرزند من است و مادرش نیز زنده‌است.» اما شاه نتوانست گفته چوپان را قبول کند و دستور داد زیر شکنجه واقعیت امر را از وی جویا شوند؛
    چوپان ناچار به اعتراف شد و حقیقت امر را برای آژی دهاک آشکار کرد و با زاری از او بخشش خواست. سپس آژی دهاک دستور به احضار هارپاگ داد و چون او چوپان را در حضور پادشاه دید، موضوع را حدس زد و در برابر پرسش آژی دهاک که از او پرسید: «با طفل دخترم چه کردی و چگونه او را کشتی؟» پاسخ داد: «پس از آن که طفل را به خانه بردم، تصمیم گرفتم کاری کنم که هم دستور تو را اجرا کرده باشم و هم مرتکب قتل فرزند دخترت نشده باشم» و ماجرا را به طور کامل نقل نمود؛ آژی دهاک چون از ماجرا خبردار گردید خطاب به هارپاگ گفت: امشب به افتخار زنده بودن و پیدا کردن کوروش جشنی در دربار برپا خواهم کرد. پس تو نیز به خانه برو و خود را برای جشن آماده کن و پسرت را به اینجا بفرست تا با کوروش بازی کند. هارپاگ چنین کرد. از آنطرف آژی دهاک مغان را به حضور طلبید و در مورد کورش و خوابهایی که قبلاً دیده بود دوباره سوال کرد و نظر آنها را پرسید. مغان به وی گفتند که شاه نباید نگران باشد زیرا رویا به حقیقت پیوسته و کوروش در حین بازی شاه شده ‌است پس دیگر جای نگرانی ندارد و قبلاً نیز اتفاق افتاده که رویاها به این صورت تعبیر گردند. شاه از این ماجرا خوشحال شد. شب هنگام هارپاگ خوشحال و بی خبر از همه جا به مهمانی آمد. شاه دستور داد تا از گوشتهایی که آماده کرده‌اند به هارپاگ بدهند ؛ سپس به هارپاگ گفت می‌خواهی بدانی که این گوشتهای لذیذ که خوردی چگونه تهیه شده‌اند.سپس دستور داد ظرفی را که حاوی سر و دست و پاهای بریده فرزند هارپاگ بود را به وی نشان دهند. هنگامی که ماموران شاه درپوش ظرف را برداشتند هارپاگ سر و دست و پاهای بریده فرزند خود را دید و گرچه به وحشت افتاده بود. خود را کنترل نمود و هیچ تغییری در صورت وی رخ نداد و خطاب به شاه گفت: هرچه شاه انجام دهد همان درست است و ما فرمانبرداریم. این نتیجه نافرمانی هارپاگ از دستور شاه در کشتن کوروش بود؛
    کوروش برای مدتی در دربار آژی دهاک ماند سپس به دستور وی عازم آنشان شد. پدر کوروش کمبوجیه اول و مادرش ماندانا از وی استقبال گرمی به عمل آوردند. کوروش در دربار کمبوجیه اول خو و اخلاق والای انسانی پارس‌ها و فنون جنگی و نظام پیشرفته آن‌ها را آموخت و با آموزش‌های سختی که سربازان پارس فرامی‌گرفتند پرورش یافت. بعد از مرگ پدر وی شاه آنشان شد؛

     

    دوره? قدرت

    تندیس ? متری کورش در پارک المپیک سیدنی از سال ????

     

     نیاکان ما از چند هزار سال پیش دریافته بودند که هر انسان زنده از تن، جان، روان، وجدان و فروهر (Fravahr) سرشته شده که پویندگی و بالندگی انسان از کوشش و جوشش آنهاست.
    فروهر از دو واژهی "فره" به معنی جلو، پیش و "وهر" یا ورتی به معنی برنده و کشنده درست شده است و شاید بتوان گفت از نظر زندگی، فروهر بزرگترین و باارزشترین جزء وجود انسان است ، چون پرتوی از هستی بیپایان اهورامزداست که انسان را بهسوی رسایی رهنما میشود و وظیفهی پیشبری و فرابری، برای انسان به برترین پایهی هستی را داراست. و پس از مرگ با همان پاکی و درستی به اصل خود (اهورامزدا) میپیوندد.

     

     

    بعد از آنکه کوروش شاه آنشان شد در اندیشه حمله به ماد افتاد. دراین میان هارپاگ نقشی عمده بازی کرد. هارپاگ بزرگان ماد را که از نخوت و شدت عمل شاهنشاه ناراضی بودند بر ضد آژی دهاک شورانید و موفق شد، کوروش را وادار کند بر ضد پادشاه ماد لشکرکشی کند و او را شکست بدهد. با شکست کشور ماد به‌وسیله پارس که کشور دست نشانده و تابع آن بود، پادشاهی ?? ساله ایشتوویگو پادشاه ماد به انتها رسید، اما به گفته هرودوت کوروش به ایشتوویگو آسیبی وارد نیاورد و او را نزد خود نگه داشت. کوروش به این شیوه در ??? پادشاهی ماد و ایران را به دست گرفت و خود را پادشاه ایران اعلام نمود.کوروش پس از آنکه ماد و پارس را متحد کرد و خود را شاه ماد و پارس نامید، در حالیکه بابل به او خیانت کرده بود، خردمندانه از قارون، شاه لیدی خواست تا حکومت او را به رسمیت بشناسد و در عوض کوروش نیز سلطنت او را بر لیدی قبول نماید. اما قارون (کرزوس) در کمال کم خردی به جای قبول این پیشنهاد به فکر گسترش مرزهای کشور خود افتاد و به این خاطر با شتاب سپاهیانش را از رود هالسی (قزل‌ایرماق امروزی در کشور ترکیه) که مرز کشور وی و ماد بود گذراند و کوروش هم با دیدن این حرکت خصمانه، از همدان به سوی لیدی حرکت کرد و دژسارد که آنرا تسخیر ناپذیر می‌پنداشتند، با صعود تعدادی از سربازان ایرانی از دیواره‌های آن، سقوط کرد و قارون (کروزوس)، شاه لیدی به اسارت ایرانیان درآمد و کوروش مرز کشور خود را به دریای روم و همسایگی یونانیان رسانید. نکته قابل توجه رفتار کوروش پس از شکست قارون است؛ کوروش، شاه شکست خورده لیدی را نکشت و تحقیر ننمود، بلکه تا پایان عمر تحت حمایت کوروش زندگی کرد و مردم سارد علیرغم آن که حدود سه ماه لشکریان کوروش را در شرایط جنگی و در حالت محاصره شهر خود معطل کرده بودند، مشمول عفو شدند.

     

     

    شکوه تخت جمشید


    پس از لیدی، کوروش نواحی شرقی را یکی پس از دیگری زیر فرمان خود در آورد و به ترتیب گرگان (هیرکانی)، پارت، هریو (هرات)، رخج، مرو، بلخ، زرنگیانا (سیستان) و سوگود (نواحی بین آمودریا و سیردریا) و ثتگوش (شمال غربی هند) را مطیع خود کرد. هدف اصلی کوروش از لشکرکشی به شرق، تأمین امنیت و تحکیم موقعیت بود وگرنه در سمت شرق ایران آن روزگار، حکومتی که بتواند با کوروش به معارضه بپردازد وجود نداشت. کوروش با زیر فرمان آوردن نواحی شرق ایران، وسعت سرزمین‌های تحت تابعیت خود را دو برابر کرد. حال دیگر پادشاه بابِل از خیانت خود به کوروش و عهد شکنی در حق وی که در اوائل پیروزی او بر ماد انجام داده بود واقعاً پشیمان شده بود. البته ناگفته نماند که یکی از دلایل اصلی ترس «نبونید» پادشاه بابِل، همانا شهرت کوروش به داشتن سجایای اخلاقی و محبوبیت او در نزد مردم بابِل از یک سو و نیز پیش‌بینی‌های پیامبران بنی اسرائیل درباره آزادی قوم یهود به دست کوروش از سوی دیگر بود.

     

    آزادسازی یهودیان دربند و اجازه? بازگشت و بازسازی اورشلیم توسط کوروش بزرگ

     

    بابل بدون مدافعه در ?? مهرماه سال ??? ق.م سقوط کرد و فقط محله شاهی چند روز مقاومت ورزیدند، پادشاه محبوس گردید و کوروش طبق عادت، در کمال آزاد منشی با وی رفتار کرد و در سال بعد (??? ق.م) هنگامی که او در گذشت عزای ملی اعلام شد و خود کوروش در آن شرکت کرد. با فتح بابل مستعمرات آن یعنی سوریه، فلسطین و فنیقیه نیز سر تسلیم پیش نهادند و به حوزه حکومتی اضافه شدند. رفتار کوروش پس از فتح بابل جایگاه خاصی بین باستان‌شناسان و حتی حقوقدانان دارد. او یهودیان را آزاد کرد و ضمن مسترد داشتن کلیه اموالی که بخت النصر (نبوکد نصر) پادشاه مقتدر بابِل در فتح اورشلیم از هیکل سلیمان به غنیمت گرفته بود، کمک‌های بسیاری از نظر مالی و امکانات به آنان نمود تا بتوانند به اورشلیم بازگردند و دستور بازسازی هیکل سلیمان را صادر کرد و به همین خاطر در بین یهودیان به عنوان منجی معروف گشت که در تاریخ یهود و در تورات ثبت است علاوه بر این به همین دلیل دولت اسرائیل از کوروش قدردانی کرده و یادش را گرامی داشته‌است؛

     

    فرزندان کوروش

     

    پس از مرگ کورش، فرزند بزرگ او، کمبوجیه به سلطنت رسید. وی، هنگامی که قصد لشگرکشی به سوی مصر را داشت، از ترس توطئه، دستور قتل برادرش بردیا را صادر کرد؛ در راه بازگشت کمبوجیه از مصر، یکی از موبدان دربار به نام گئومات مغ، که شباهتی بسیار به بردیا داشت، خود را به جای بردیا قرار داده و پادشاه خواند. کمبوجیه با شنیدن این خبر در هنگام بازگشت، یک شب و به هنگام باده‌نوشی خود را با خنجر زخمی کرد که بر اثر همین زخم نیز درگذشت. کورش بجز این دو پسر، دارای سه دختر به نام‌های آتوسا و آرتیستون و مروئه بود که آتوسا بعدها با داریوش اول ازدواج کرد و مادر خشایارشا، پادشاه قدرتمند ایرانی شد.
    آتوسا دختر کوروش است. داریوش بزرگ با پارمیدا و آتوسا ازدواج کرد که داریوش بزرگ از آتوسا صاحب پسری بنام خشیارشا شد؛

     

    آخرین نبرد

    آرامگاه کوروش بزرگ

     

    هر قومی که نخواهد
    من پادشاهشان باشم من مبادرت به جنگ با آنها نمیکنم؛

    این به معنی دمکراسی و حق انتخاب است؛ پس نمی‌توان دلیل جنگ کوروش با سکا‌ها را نوعی دلیل شخصی بین ملکه و کوروش دید چون این مخالف دمکراسی کوروش هست و اما جنگ با سکا به دلیل تعرض سکاها به ایران و غارت مال مردم بود. هنگامی که کورش به این رودخانه رسید، تهم‌رییش ملکه سکاها به او پیغام داد که برای جنگ دو راه پیش رو دارد. یا از رودخانه عبور کند و در سرزمین سکاها به نبرد بپردازند و یا اجازه دهند که لشگریان سکا از رود عبور کرده و در خاک ایران به جنگ بپردازند. کورش این دو پیشنهاد را با سرداران خود در میان گذاشت. بیشتر سرداران ایرانی او، جنگ در خاک ایران را برگزیدند، اما کرزوس امپراتور سابق لیدی که تا پایان عمر به عنوان یک مشاور به کورش وفادار ماند، جنگ در سرزمین سکاها را پیشنهاد کرد. استدلال او چنین بود که در صورت نبرد در خاک ایران، اگر لشگر کورش شکست بخورد تمامی سرزمین در خطر می‌افتد و اگر پیروز هم شود هیچ سرزمینی را فتح نکرد. در مقابل اگر در خاک سکاها به جنگ بپردازند، پیروزی ایرانیان با فتح این سرزمین همراه خواهد بود و شکست آنان نیز تنها یک شکست نظامی به شمار رفته و به سرزمین ایران آسیبی نمی‌رسد. کورش این استدلال را پذیرفت و از رودخانه عبور کرد. پیامد این نبرد کشته شدن کورش و شکست لشگریانش بود. تهم‌رییش سر بریده کوروش را در ظرفی پر از خون قرار داد و چنین گفت: "تو که با عمری خونخواری سیر نشده‌ای حالا آنقدر خون بنوش تا سیراب شوی"؛ پس از این شکست، لشگریان ایران با رهبری کمبوجیه، پسر ارشد کورش به ایران بازگشتند؛

     

     

    منشور حقوق بشر کوروش

     



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط براتعلی اختریان در دوشنبه 87/8/27 و ساعت 5:36 عصر | نظرات دیگران()
    گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


    جراحان در قدیم لباس سفید می‌‌پوشیدند که رنگ پاکی است. اما بر اساس مقاله‌ای که در یکی از شماره‌های نشریه Today’s Surgical Nurse در سال 1998، در اوائل قرن بیستم یک دکتر مشهور رنگ لباسش را به سبز تغییر داد، چرا که تصور می‌کرد این رنگ برای چشمان جراح راحت‌تر است. گرچه مشکل است که این نظر را تایید کرد که لباس‌های سبز به این دلیل رایج شده‌‌اند، اما رنگ سبز یا آبی ممکن است به خصوص از این لحاظ مناسب باشد که به پزشکان کمک می‌کند در اتاق عمل بهتر ببینند، زیرا رنگ متضاد یا مکمل رنگ قرمز به حساب می‌آید.

    رنگ آبی یا سبز به دو دلیل به دید بهتر جراحان کمک می‌کند :
     

    گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


    - اول اینکه نگاه کردن به رنگ آبی یا سبز می تواند دید دکتر از اشیای قرمز از جمله احشای خون‌آلود را تقویت کند. مغز رنگ‌ها را نسبت به یکدیگر تفسیر می‌کند. اگر جراح به چیزی خیره شود، که به رنگ قرمز یا صورتی باشد، حساسیتش را نسبت به آنها از دست می‌دهد. در واقع پیام‌های مربوط به رنگ قرمز در مغز محو می‌شود، که می‌‌تواند باعث شود پزشک تفاوت‌های ظریف رنگ‌ اجزای بدن را به درستی نبیند. نگاه کردن گاه به گاه به چیزی سبزرنگ می‌تواند چشم‌ها را به تغییرات در رنگ قرمز حساس‌تر کند.

    - دوم اینکه چنین تمرکز شدید و مداومی بر روی رنگ‌های قرمز ممکن است باعث توهمات بینایی سبز رنگ روی سطوح سفیدرنگ شود که حواس جراح را پرت می‌کند. این شبح‌های سبزرنگ در صورتی که نگاه جراح از بافت‌های قرمز بدن به چیزی سفید رنگ مانند پارچه‌های تخت یا لباس سفید متخصص بیهوشی بیفتد، ممکن است ظاهر شوند.

    یک شبح سبزرنگ از احشای قرمز بیمار ممکن است روی پس‌زمینه سفید ظاهر شود. جراح به هر جا که نگاه کند، این تصویر پریشان‌ کننده مانند نقاط نورانی شناوری که پس از فلاش زدن دوربین جلوی چشمان شما ظاهر می‌شود، دید او را دنبال می‌کند. (after effect illusion)

    این پدیده به این علت رخ می‌دهد که نور سفید حاوی همه رنگ‌های رنگین‌کمان از جمله سبز و قرمز است. اما از آنجا که همانطور که در بالا گفته شد، دید جراح حساسیتش را به رنگ قرمز از دست داده است، بنابراین مغز پیام‌های دریافتی را به رنگ سبز تفسیر می‌کند. اما اگر دکتر به پارچه‌های سبز یا آبی به جای سفید نگاه کند، این اشباح سبزرنگ با رنگ سبز مخلوط می‌شوند، و حواس او را پرت نمی‌کنند. بنابراین به نظر می‌رسد که رنگ سبز برای دکترها بهترین رنگ باشد و دلیلی موجه تر برای استفاده از این رنگ بنظر نمی رسد.



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط براتعلی اختریان در دوشنبه 87/8/27 و ساعت 5:29 عصر | نظرات دیگران()

    گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


    از آنجا که این روزها تب فوتبال بالا گرفته و ما صرفا دچار نوعی جوگیری حاد شده ایم، چاره ای نداریم مگر آداپته کردن خودمان، مطابقت سلیقه مان و طرز تفکرمان با فوتبال و تازه می توانیم جیغ های فوتبالی بکشیم و نظریه های فوتبالی هم ارائه دهیم، کلان کلان. اما از آنجایی که "متفاوت بودن" مثل زگیل روی نوک دماغمان، آن هم دماغ پیش از عمل نشسته، بنابراین حرفهایمان را فوتبالیزه می کنیم. (این روش جدیدی است برای آغشته کردن هر چیزی به کمی فوتبال و بسیاری تب)

    در زمین فوتبال دختران مثل همه زمین های فوتبال، تعدادی بازیکن داریم که دنبال توپ می دوند. برای جلو زدن از هم از هیچ تلاشی دریغ نمی کنند (دیده ای دخترها قبل از امتحان به جان همه رفتگان و ماندگان فامیل قسم می خورند که چیزی نخوانده اند و امتحانشان را خیلی بد داده اند، اما دست آخر بیست می گیرند؟) دخترها کنار هم می دوند، از کنار هم که رد می شوند، لبخند می زنند، حتی قربان صدقه هم می روند، اما برای رسیدن به هدف نهایی با هیچ کس شوخی ندارند، حتی خودشان. تازه این اول ماجراست.

    در زمین اتفاقات زندگی، دختران توپ را زیر پای خودشان نگه نمی دارند، مدام یا حمله می کنند یا دفاع. دختران ذاتا هافبک هستن تازه استراتژی حمله و دفاعشان زمین تا آسمان فرق دارد. برای همین است که می توانند چنان معجون اشک و لبخندی تحویلتان دهند که درجا مثل دیرک دروازه خشک شوید!

    دختران گاهی هافبک وسط تشریف دارند، یعنی بدون تعارف وسط زمین ایستاده اند و مثل نقل و نبات توپ پخش می کنند. برایشان مهم نیست گل را کی بزند و خانوم گل چه کسی بشود. آنها توپ را پاس می دهند، خوره توپ و گل ندارند، چرا که با دسته گلی کلا مجاب میشوند! دختران دفاع که می کنند، محشر می شوند. گاهی برای خراب کردن بازیکن حریف، سریشم شدن را در پیش می گیرند و چنان گیری می دهند که بیا و ببین. دفاعشان مدل یارکوبی دارکوبی است. نوک که می زنند دست بردار نیستند. چنان بازیکن حریف را می پیچند که اشکش دربیاید.
    برایشان مهم نیست آنها توپ را شوت کنند و دیگران آقای گل بشوند.

    The Girls آن قدر سخاوتمند هستند که این گونه مفید، The Others محترم نسبتا مطلوب را "گل شاد" کنند و توی ذوقشان نزنند و بابت زحمات بی دریغ سرشان منت نگذارند. (چون به قدر کافی ژل و روغن روی سر و صورت The Others سنگینی می کند). راستی تا یادم نرفته بگذارید از دروازه بانی دخترها بگویم. دخترها مثل شیر در دروازه ها می ایستند. چشم هر مهاجمی را با ناخن از ته درمی آورند و می گذارند کف دستش. اگر دختری دندان قروچه کرد، مطمئن باشید که توی دروازه ایستاده و به هیچ وجه خیال ندارد نفوذی ها را بپذیرد، چه توپ باشند یا نباشند

    دختران بی نظیرند. آنها در فوتبال زندگی به مربی فنی و پزشک مراقب نیاز دارند، اما بابت نداشتن آنها خم به ابرو نمی آورند. آنها زمین که خوردند خودشان از جا بلند می شوند و خودشان زخم هایشان را مداوا می کنند. دختران برای بازی در جام جهانی زندگی یک عمر رژیم مناسب توقع می گیرند. مدام مراقب وزن خواسته هایشان و تناسب آن با قد داشته هایشان هستند.
    اگر روزی فکر کردید که دختری دارد طاقچه بالا می گذارد، مطمئن باشید که به همبازی اش اعتماد کافی ندارد. مطمئن نیست شما دارید رول بازی می کنید و داور را نخریده اید. شاید مطمئن است شما جزو آنهایی هستید که کنار زمین می نشینند و فریاد می زنند و مطالبه میکنند. پس لطفا خودتان را اصلاح کنید! خیلی زود پیش از آن که کار بکشد به وقت اضافه و پنالتی، چون دختران محشرترین پنالتی زن های دنیا هستند.


    نویسنده : زهرا یساقی



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط براتعلی اختریان در دوشنبه 87/8/27 و ساعت 5:27 عصر | نظرات دیگران()

    همه چیز از فکرتان شروع می شود. این سیستم اعتقادی شما و طرز تفکرتان است که زندگی امروزتان را شکل می دهد. اگر زندگی متوسط الحالی را می گذرانید به خاطر تصمیمات بدی است که اتخاذ کرده اید. و تصمیمی که گرفتید هم از طرز تفکر و باورهایتان سرچشمه می گیرد.

    درنتیجه، اگر می خواهید به موفقیت دست پیدا کنید، باید اول از فکرتان شروع کنید. طرز تفکر افراد موفق را الگوی خود قرار دهید و مطمئن باشید که شما هم مثل آنها نتیجه عالی به دست خواهید آورد.

    طرزفکر 1: همه انسانهای موفق مسئولیت پذیر هستند. مهم نیست چه اتفاقی بیفتد، افراد موفق مسئولیت آنرا به گردن می گیرند.. هیچوقت اقتصاد یا کس دیگری را در کسادی کارشان مقصر نمی کنند. درعوض، با قبول اشتباه خود مسئولیت آن را پذیرفته و به فکر بهبود وضعیت می افتند. افراد موفق می دانند که اگر دیگران را مقصر بدانید یا مسئولیت را گردن این و آن بیندازید، قدرت کنترل موقعیت را از دست خواهید داد.

    طرزفکر 2: همه انسانهای موفق به کار خود متعهدند. موفقیت اتوماتیک وار به دست نمی آید؛ از آسمان به زمین نمی افتد. باید برای به دست آوردن چیزهایی که در زندگی می خواهید، 100% به کارتان تعهد داشته باشید. خیلی ها فقط رویای موفق شدن را در سر می پرورانند، امیدوارند که موفق شوند، آروزیشان موفقیت است اما هیچوقت به کارشان متعهد نمی شوند. لحظه ای که تصمیم می گیرید و 100% به کاری متعهد می شوید، دیگر هر کاری که لازم باشد برای رسیدن به آن انجام می دهید.

    طرزفکر 3: همه انسانهای موفق جرات تصمیم گیری برای موفقیت در زندگی را دارند. می دانید، موفق شدن جرات و جسارت می خواهد. اگر فرصتی پیش رویتان است، برای استفاده از آن نیاز به جرات و شهامت دارید. این مسئله مخصوصاً در موفقیت های مالی بسیار مهم است. قبل از اینکه کار و بیزنسی را شروع کنید، باید جرات بله گفتن به آن و شروع آنرا داشته باشید.

    با دنبال کردن این سه طرزفکر افراد موفق، امیدواریم که بتوانید به هرچه در زندگی می خواهید برسید.

    موفقیت تصادفی نیست

    موفقیت هیچوقت تصادفی اتفاق نمی افتد. البته ممکن است که در طول مسیر کمی شانس با شما همراه شود و در یک موقعیت خوب قرارتان دهد اما بادوام نیست. موفقیت از آن کسانی می شود که روی شانسشان سرمایه گذاری می کنند و احتمال شکست خود را پایین می آورند.

    اگر به بعضی از موفق ترین افراد دنیا نگاه کنید می فهمید که اکثر آنها از هیچ به آنجا رسیده اند. خیلی از آنها بچه یتیم هایی بوده اند که حتی نمی توانستند سالی یک حمام درست و حسابی بگیرند. اما چطور ممکن است کسی که چنین شانس بدی در زندگی خود داشته است، به چنان موفقیتی دست پیدا کند؟

    ساده است، چون موفقیت هیچوقت تصادفی اتفاق نمی افتد. خیلی از این افراد با تلاش بی وقفه به موفقیت دست پیدا کرده اند چون انتخاب دیگری نداشته اند. این سخت کوشی برایشان به شکل عادت در آمده و هیچوقت حتی وقتی زندگی مرفهی برای خود تهیه کردند هم دست از تلاش برنداشته اند. کار سخت، هوشمندانه و داشتن دوستان زیاد آنها را به این پله رسانیده است.

    اینها عناصر موفقیتند که در اختیار همه است، حتی اگر خیلی افراد نخواهند که این اصول را بپذیرند. از این گذشته همه ما در انتخابمان آزادیم. می توانیم تصمیم بگیریم که موفق شویم یا شکسته بخوریم، انتخاب با ماست.

    موفقیت تصادفی نیست. هیچکس نیست که بدون تلاش و ذکاوت توانسته باشد به موفقیت دست پیدا کند. این خودتان هستید که می توانید تصمیم بگیرید که در زندگیتان موفق باشید یا ناموفق. انتخاب با شماست.



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط براتعلی اختریان در دوشنبه 87/8/27 و ساعت 5:12 عصر | نظرات دیگران()

    آمستردام هلند

    آمستردام (به هلندی: Amsterdam) پایتخت کشور هلند است و در غرب این کشور واقع شده‌است. این شهر بیش از یک میلیون نفر جمعیت دارد و از این تعداد نزدیک به نیمی از آنها را مهاجران خارجی یا خارجی تبارها تشکیل می‌دهند که تنوع آنها به صد ملیت می‌رسد.

    هسته? اصلی این شهر تاریخی در قرون وسطا بوجود آمد و در قرن شانزدهم توسعه یافت و تبدیل به مهم‌ترین بندر تجاری اروپا شد. بندر آمستردام از شرق به دریاچه? اَیسل مِیر وصل می‌شود و از غرب از طریق یک کانال کشتیرانی به دریای شمال و آبهای آزاد راه دارد. ورودآب به این مجراها کنترل می‌شود چون آمستردام نیز مانند مناطق وسیعی از هلند زیر سطح دریا قرار گرفته‌است. رودخانه? آمستِل از وسط آمستردام می‌گذرد و شبکه? گسترده‌ای از کانالها و نهرها بخش‌های مختلف شهر قدیمی را به هم وصل می‌کنند.این کانالها به تدریج طی چهار پنج قرنِ گذشته به شکل نیم دایره‌هایی دورِ هسته? اولیه? شهر حفر شده و گسترش یافته‌اند. کاربرد اصلی آنها جابجایی بار و محصولاتِ وارداتی از کشتی‌ها به انبارها و تجارتخانه‌ها و بالعکس از آنجا به بندرگاه بوده‌است. در قرون هفدهم و هجدهم که دوران شکوفایی اقتصاد استعماری هلند بود، خانه‌های اعیان نشین بسیاری در حاشیه? کانالهای بیرونی ساخته شدند که بسیاری از آنها هنوز هم پابرجا هستند.

    بخش مرکزی آمستردام بافت فشرده و زیبای قدیمی خود را به خوبی حفظ کرده‌است و به یک موزه? رو باز و دیدنی می‌ماند. به همین خاطر یکی از جاذبه‌های گردشگری در آمستردام، قایق‌سواری در کانال‌های داخل شهر است که از مقابل بسیاری از ساختمان‌های زیبای شهر می‌گذرد.

    دانشگاه آمستردامUvA و دانشگاه آزاد یا VU(با دانشگاه آزاد ایران اشتباه نشود) بزرگ‌ترین مراکز آموزشی این شهر هستند که در رشته‌های گوناگون دانشجو می‌پذیرند. در زمینه? هنر، مدرسه? عالی هنرها(Amsterdamse Hogeschool voor Kunsten)مهتمرین مرکز آموزشی ست که در رشته‌هایی چون رقص، موسیقی، نمایش و سینما دانشجو می‌پذیرد.

    هلند برای هنردوستان نیز مکانی رؤیایی‌ست. گذشته از معماری زیبا، این شهر نسبت به مساحتش گنجینه‌های هنری بسیاری را داراست و پر است از موزه‌ها و گالریهای جورواجور. از نقاشی‌های خیره‌کننده? رمبراند، ورمیر (فرمیر) و ون گوگ Van Gogh (فان خوخ) که در موزه‌های اصلی به نمایش گذاشته شده‌اند گرفته، تا موزه‌های کوچکی مانند موزه? س ک س یا موزه? شکنجه. سه موزه اصلی آمستردام در میدان موزه[Museumplein] واقع اند.

    از نظر تجاری این شهر اهمیت زیادی در هلند دارد و دفاتر بسیاری از شرکت های بزرگ در آن واقع شده است. برخی شرکت های جهانی نیز بدلیل تسهیلات مالیاتی هلند نسبت به کشورهای مجاور، دفاتر منطقه ای خود را در این شهر و بخصوص در اطراف فرودگاه اسخیپل (سکیپل) در نزدیکی آمستردام مستقر ساخته اند که از آن میان می توان به سونی اشاره کرد.

    بالی اندونزی
    بالی جزیره‌ای است واقع در کشور اندونزی که از مراکز گردشگری مهم جهان به شمار می‌رود. مختصات آن ?° ??? ??? جنوبی و ???° ??? ??? شرقی است. جزیره? بالی جزو یک رشته‌جزایر است که جزیره? جاوه در غرب آن و جزیره? لومبوک در شرق آن قرار گرفته‌است. هنرهای گوناگون همچون رقص، تندیسگری، نگارگری، چرمگری، فلزکاری و بویژه موسیقی سبک گامِلان در این جزیره در سطح بسیار بالایی قرار دارند.
    مردم بالی از تبار نژادی ماقبل تاریخی هستند که از راه خاک اصلی قاره? آسیا در حدود ???? پ.م. به مجمع‌الجزایر اندونزی کوچیدند. با رسیدن هندوها دوره? ماقبل تاریخ به پایان رسید. رسیدن هندوها در سال ??? پ.م. به‌وسیله? سفال‌نوشته‌های براهمی که بدست آمده‌اند تأئید شده‌است.
    شاهنشاهی ماجاپاهیت (????–???? میلادی) که در جاوه? شرقی مستقر شده بود در سال ???? یک کوچ‌نشین هم در جزیره بالی برپا کرد. در پی حملات پیاپی، شاهنشاهی ماجاپاهیت کمی پیش از ???? میلادی، سرنگون شد و این امر باعث مهاجرت گسترده به بالی شد.

    دوبرونیک کرواسی

    (بوردو فرانسه)
    بردو یا بوردو (به فرانسوی: Bordeaux) از شهرهای فرانسه و مرکز ناحیه آکیتن است.

    فرودگاه بین المللی، ایستگاه قطار اروپایی، محورهای اصلی بزرگراه‌ها و جاده‌های اصلی، راه دریایی به اقیانوس اطلس و بندر، مرکز آکیتن، دریچه‌ای رو به جهان را برای بوردو می‌گشایند. بوردو قطب اروپایی فناوری پیشرفته، شهر تبادلات بین المللی، پایتخت جهانی شراب و شامپاین است و بزرگترین باغ‌های انگور فرانسه، به خصوص نوع خاصی از انگور شراب سازی به نام انگور بوردو در آن یافت می‌شود.[نیازمند منبع] مرکزاقتصادی جنوب غربی فرانسه‌است و به طور اخص در زمینه هوانوردی، فناوری فضایی و دفاعی فعالیت می‌کند. در بخش خدمات، فعالیت بسیار تجاری تسلط دارد و خدمات وابسته به موسسات تولیدی در این شهر مرکزیت یافته‌اند.

    قطار ت.ژ.و چهار ساعته فاصله بوردو تا پاریس را طی می‌کند.

    بوردو یکی از شهرهای دانشگاهی مهم است و دارای ?????? دانشجو، ? دانشگاه، ?? مدارس عالی و ???? پژوهشگر در ??? آزمایشگاه است. امکانات پژوهشی بوردو این شهر را در رتبه اول در کشور فرانسه قرار داده‌است و زمینه‌های تخصصی (شیمی مولکولی، لیزر قوی، ...) این رتبه را تقویت می‌کنند.

    همچنین بوردو با زندگی فرهنگی بسیار فعال، به عنوان یک مرکز بزرگ روشنفکری و هنری نیز مطرح است. این شهر موطن نویسندگان و نقاشان مشهوری چون میشل دو مونتنی، شارل دو مونتسکیو، فرانسوا موریاک، آندره لوت، آلبر مارکه و اودیلن ردون است. میراث معماری این شهر برجسته و بسیار قابل توجه‌است

    شهر مراکش در کشور مراکش
    شهر مراکش یکی از شهرهای کشور مراکش است.
    بدلیل قرمز بودن تمامی ساختمانها و بناها در این شهر، شهر مراکش با نام شهر سرخ (حمرا) نیز شناخته می‌‌شود این شهر یکی از مهم‌ترین شهرهای گردشگری کشور مراکش است و میدان جامع فنای آن یا میدان معرکه گیری از جاذبه‌های فرهنگی و گردشی مراکش است


        ونیز ایتالیا

    وِنیز شهری است در کشور ایتالیا. ونیز به شهر کانال‌ها مشهور است و با جمعیتی بالغ بر ???،??? نفر مرکز ناحیه وِنِتو است شهر ونیز در شمال ایتالیا و در میان دریای آدریاتیک قرار گرفته است. ونیز بصورت جزیره‌های کوچکی است و خشکی‌ها به وسیله کانال‌ها از هم جدا شده‌اند و تردد در شهر به وسیله قایق صورت می‌گیرد



  • کلمات کلیدی :
  •  نوشته شده توسط براتعلی اختریان در دوشنبه 87/8/27 و ساعت 4:59 عصر | نظرات دیگران()
       1   2   3   4      >
     لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    آخرین سخنان داریوش بزرگ (وصیت نامه)
    افرادی که اینترنت رو تغییر دادند
    کلیپ جدید
    موزیکهای جدید و آدرس سایت ایران موزیک بدون فیلتر
    تاریخچه پرچم ایران
    ویروسیابهای آنلاین
    آموزش خواندن فکر دیگران
    چطور عادات خوب به عادات بد تبدیل می شوند
    ازدواج در ضربالمثلهای جهان
    دانلود نرم افزار کامپیوتر
    [عناوین آرشیوشده]

    بالا

    طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

    بالا